سندرم نورولپتیک بدخیم
Neuroleptic malignant syndrome
عکس بیماری

سندرم بدخیم نورولپتیک (Neuroleptic Malignant Syndrome - NMS) اختلالی خطرناک و تهدیدکننده زندگی است که به دلیل مواجهه با آنتاگونیست‌های دوپامین (که بیشتر به عنوان نورولپتیک‌ها شناخته می‌شوند) یا قطع سریع آگونیست‌های دوپامین رخ می‌دهد. این سندرم با علائم هیپرترمی (hyperthermia)، سفتی عضلانی (muscle rigidity)، تغییر وضعیت ذهنی (altered mental status)، و بی‌ثباتی خودمختار (autonomic instability) مشخص می‌شود. اغلب با تعریق (diaphoresis) و تندنفسی (tachypnea) همراه است. NMS معمولاً پس از شروع یا افزایش دوز نورولپتیک‌ها در طی 72 ساعت گذشته رخ می‌دهد، اما این بازه زمانی می‌تواند بسیار طولانی باشد و نیاز به ظن به NMS ممکن است برای چندین ماه ادامه یابد.

هم آنتی‌سایکوتیک‌های نسل اول ("تیپیک" - typical) (FGA) و هم نسل دوم ("آتیپیک" - atypical) (SGA) در افراد ژنتیکی مستعد می‌توانند NMS ایجاد کنند. کمتر معمول است که NMS با قطع ناگهانی داروهای دوپامینرژیک، مانند داروهایی که برای درمان بیماری پارکینسون استفاده می‌شوند؛ تثبیت‌کننده‌های خلق (مانند کاربامازپین، لیتیوم)؛ ضد افسردگی‌ها (مانند پاروکستین، سرترالین، آمی‌تریپتیلین)؛ و ضدتهوع‌ها (مانند متوکلوپرامید) رخ دهد.

دو فرضیه اصلی در مورد پاتوفیزیولوژی NMS وجود دارد. اولی به انسداد گیرنده‌های D2 در سیستم عصبی مرکزی (CNS) مربوط می‌شود. دوپامین یک انتقال‌دهنده عصبی کلیدی در سیستم تنظیم حرارت هیپوتالاموس و همچنین در تنظیم هماهنگی حرکتی و تونوس در گانگلیون‌های پایه است. تصور می‌شود که انسداد دوپامین توسط آنتی‌سایکوتیک‌ها در این دو سیستم منجر به علائم کلاسیک NMS، از جمله هیپرترمی و سفتی عضلانی می‌شود. فرضیه دوم بیان می‌کند که خود دارو برای فیبرهای عضلانی در بیماران مستعد سمی است و منجر به اختلال در تنظیم کلسیم، آسیب عضلانی، هیپرترمی، و افزایش کراتین کیناز سرمی (CK) می‌شود.

مردان در سنین 40 سالگی یا کمتر در بیشترین خطر قرار دارند و مردان دو برابر بیشتر از زنان مبتلا می‌شوند، هرچند این ممکن است به دلیل استفاده بیشتر از داروهای آنتی‌سایکوتیک در جمعیت مردان باشد. عوامل خطر شامل دوزهای بالاتر نورولپتیک، افزایش دوز اخیر، تغییر داروها، و تجویز دارویی به صورت پارنتال می‌باشد. عوامل ژنتیکی نیز احتمالاً نقش دارند. خطر در زمان شروع دارو، با افزایش سریع دوز، با استفاده از آنتی‌سایکوتیک‌های قوی، و با استفاده از فرم‌های دپو با اثر طولانی مدت داروها بیشتر است. پلی‌فارماسی و تجویز پارنتال (داخل وریدی یا عضلانی) آنتی‌سایکوتیک‌ها نیز به نظر می‌رسد خطر NMS را افزایش می‌دهد.

ویژگی‌های اصلی NMS – هیپرترمی، سفتی عضلانی، دیس‌اوتونومیا، و تغییر وضعیت ذهنی (AMS) – در اکثر موارد یافت می‌شود، با این حال تغییرات وضعیت ذهنی اغلب اولین علامتی است که ظاهر می‌شود. همه علائم ابتدا حاضر نیستند؛ بنابراین باید ظن بالایی برای بیماران مصرف‌کننده آنتی‌سایکوتیک‌ها داشت. ناهنجاری‌های آزمایشگاهی همراه در زیر لیست شده‌اند. ارائه‌های آتیپیک با استفاده از SGA‌های کلوزاپین، آریپیپرازول، یا پالیپریدون بیشتر محتمل است. بیماران بیشتر به تعریق و کمتر به سفتی و لرزش مشاهده می‌شوند.

NMS می‌تواند به آرامی ظاهر شود و تشخیص آن را دشوار کند. در یک تحلیل، 70٪ موارد NMS با تغییرات وضعیت ذهنی از اضطراب یا تحریک خفیف تا دلیریوم آغاز شد. AMS سپس با تغییرات عضلانی، شامل هیپرتونیا، لرزش و گرفتگی، دنبال شد. هیپرترمی سپس رخ داد، هرچند تب بالا که نشانه اصلی است ممکن است بیش از 24 ساعت پس از شروع اولیه NMS به تأخیر بیفتد. دیس‌اوتونومیا بعدی رخ داد، که شامل تعریق، تهوع، استفراغ، نوسانات فشار خون، آریتمی‌های قلبی، و دیگر علائم و نشانه‌ها است.

پس از وقوع AMS، سفتی، تب، و دیس‌اوتونومیا، بیمار تغییرات هماتولوژیک و بیوشیمیایی مشخصی از سندرم را ظرف 2-3 روز نشان خواهد داد (به ویژه لکوسیتوز و افزایش CK سرمی). در این مرحله، بیمار در خطر سریع دیکامپنساسیون قرار دارد و باید به واحد مراقبت‌های ویژه (ICU) منتقل شود در صورتی که انتوباسیون به دلیل سیالوره یا سفتی عضلات دیواره قفسه سینه ضروری باشد.

عواقب سندرم شامل بحران‌های فشار خون بالا، کاردیومیوپاتی تاکوتسوبو، نارسایی حاد کلیوی ناشی از میوگلوبینوریا، آنسفالوپاتی آنوکسی، و در نهایت اسیدوز متابولیک منجر به کما است. تشخیص زودهنگام و مداخله مناسب در ICU می‌تواند به حل NMS در طی 3-14 روز منجر شود؛ با این وجود، حدود 12٪ از موارد با وجود مدیریت صحیح به مرگ منجر می‌شوند.

نظرات کاربران

در حال حاضر نظری ثبت نشده ، می‌توانید نظرات خود را در مورد این مطلب ثبت کنید.
خرید اشتراک