افسردگی یک نگرانی جدی در حوزه سلامت روان و یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان است. حدود ۷ درصد از جمعیت ایالات متحده هر ساله دچار افسردگی شدید (major depression) میشوند. میزان افسردگی در میان جوانان و زنان بیشتر است.
سیر و مزمن بودن بیماری
سیر و مزمن بودن بیماری در افراد متفاوت است – برخی ممکن است تنها یک دوره افسردگی را تجربه کنند، در حالی که دیگران ممکن است دورههای متعددی را در طول زندگی خود داشته باشند. طول مدت دوره، شدت علائم، مدت زمان بهبودی، و شرایط همراه مانند اضطراب (anxiety)، روانپریشی (psychosis)، اختلال استرس پس از سانحه (posttraumatic stress disorder)، و اختلالات شخصیت (personality disorders) همگی در تعیین احتمال بهبودی و عود افسردگی نقش دارند. تجربههای نامطلوب در دوران کودکی و بستگان با شرایط سلامت روان نیز از عوامل خطر قوی برای افسردگی هستند.
افسردگی به عنوان یک بیماری ناهمگن
افسردگی یک بیماری ناهمگن است. به طور کلی، بیماران باید حداقل به مدت ۲ هفته حالت افسرده یا عدم علاقه به فعالیتها را به همراه علائم دیگری مانند اختلال خواب، تغییر اشتها، نقص توجه، خستگی، یا افکار خودکشی داشته باشند تا معیارهای اختلال افسردگی عمده (major depressive disorder) را برآورده کنند. ارائههای غیرمعمول افسردگی در میان جمعیتهای کودکان و سالمندان رایج است. نوجوانان ممکن است بیشتر با تحریکپذیری نسبت به حالت افسرده مواجه شوند و احتمال بیشتری نسبت به بزرگسالان دارند که با تغییر اشتها، تغییر وزن، از دست دادن انرژی و اختلال خواب مواجه شوند. بیماران سالمند ممکن است با از دست دادن حافظه یا سردرگمی مواجه شوند.
خطرات همراه
بیماران با این اختلال ممکن است در معرض خطر افزایشیافتهای برای شرایط مختلف پزشکی عمومی قرار داشته باشند. شروع زودهنگام افسردگی و افسردگی همراه با رفتار روانپریشی از جمله عوامل خطر برای اختلال دوقطبی (bipolar disorder) هستند.