زخمهای ساختگی (Factitial ulcers) که به عنوان یکی از نمودهای درماتیت مصنوعی (dermatitis artefacta) شناخته میشوند، بهطور ثانویه ناشی از کندن، خراشیدن یا بهطور کلی دستکاری پوست توسط خود بیمار ایجاد میشوند. این زخمها بخشی از یک وضعیت روانپزشکی هستند که در آن بیماران بهطور خودخواسته ضایعات پوستی ایجاد میکنند تا نیاز روانی ناخودآگاه یا خودآگاه خود را برای ایفای نقش بیمار برآورده کنند. بیماران معمولاً اذعان نمیکنند که ضایعات را خودشان ایجاد کردهاند و این ضایعات معمولاً پیچیدهتر از خراشهای ساده هستند. باید زخمهای ساختگی را از تمارض (malingering) که در آن ضایعات عمداً برای کسب منفعت ثانویه، مانند دریافت مستمری یا دستیابی به نسخههای دارویی ایجاد میشوند، تمیز داد. تمارض یک بیماری روانی نیست.
معیارهای تشخیص اختلال ساختگی
برای تشخیص اختلال ساختگی، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) نیازمند رعایت سه معیار زیر است:
- تولید عمدی یا تظاهر به نشانههای فیزیکی یا روانی،
- انگیزه برای این رفتار، ایفای نقش بیمار است، و
- عدم وجود انگیزههای خارجی برای این رفتار (مانند کسب منافع اقتصادی، اجتناب از مسئولیتهای قانونی، و بهبود وضعیت جسمانی).
تشخیص خودآزاری تمایل دارد که بیشتر در زنان و افرادی که در حوزه بهداشت و درمان کار میکنند رخ دهد. این بیماران ممکن است مواد خارجی را به پوست خود تزریق کنند که منجر به زخم میشود. پروفایل روانشناختی بیمارانی که دچار بیماری پوستی خودایجادشده هستند، شامل شخصیت وابسته و دستکاریکننده یا اختلال شخصیت مرزی (borderline personality disorder) است.
بیتوجهی معمول بیمار به اینکه ضایعات چقدر بدظاهر هستند، با واقعیت وضعیت آنها تناسب ندارد. سابقه بیمار هرگز بهطور کامل نمیتواند یافتههای پوستی غیرمعمول را توضیح دهد. اینکه اصطلاحاً "سابقه توخالی" نامیده میشود، یکی از ویژگیهای بیماری است. همچنین عدم وجود یافتههایی که از تشخیص یک فرایند زخمآور جایگزین حمایت کند، وجود دارد.
ضایعات اغلب از طریق کندن، خاراندن، گاز گرفتن، بریدن، تزریق و سوراخ کردن ایجاد میشوند. زخمهای جدیتر میتوانند با قانقاریا (gangrene)، تشکیل آبسه (abscess formation)، یا سایر عفونتهای تهدیدکننده زندگی پیچیده شوند. درمان اغلب چالشبرانگیز است و نیاز به یک رویکرد چندرشتهای دارد.